سلام دوستهاي مهربونم
اين عكس ها مربوط به جشن پايان سال آنيتا است كه من و خاله محبوب عزيز(خاله همسري) و بابا وحيد شركت كرده بوديم! جاي مامان جوني ها و بابايي هم خيلي خالي بود همه بچه ها مامان بزرگ و بابا بزرگ هاشون آمده بودن! البته خاله محبوب عزيز زحمت كشيده بود به نيابت از همه آمده بودن.
اگه يك چيزي بگم بهم نمي خندين؟! از شب قبل اونقدر استرس داشتم!! كه براي جشن عروسي خودم اين قدر استرس نداشتم! و در حين جشن هم از اونجاييكه من عضو خانواده اشكانيانم اشكام جاري بود!
دخترم در حال خوندن سرود پرچم
دخترمامان نقش مامان موش موشي داشت توي اين عكس كه دست اش رو زده به كمرش داره موش موشي رو تهديد مي كنه كه :جايي نري كه گم بشي... ميوفتي تو چنگ پيشي... ميگرتت... مي برتت... يواشكي مي خوره ات... اگه ميري... آسته برو آسته بيا... كه گربه گول نزنه... نگيره پنگول نزنه
!!
از اونجايكه بابا وحيد خيلي غيرتي تشريف دارن و نمي زارن حتي آنيتا لاك بزنه وحتي ازلوازم آرايشي اسباب بازي استفاده كنه از شانس دختركم وقتي سرود ملي و پرچم رو خوند باباش نبود براي نمايش رسيد تا پرده رفت كنار و آنيتا باباش رو ديد از بالاي نه ناراحت داد زد بابا اينا برام رژ زدن!!! ! بابا وحيد علامت داد كه اشكال نداره!!! باز دوباره گفت اينا منوآرايشم هم كردن!! !
مامان و بابا موش موشي
نمايش كه تموم شد بابا وحيد چون كار داشت و دم در منتظرش بودن رفت. براي خوندن سرود محلي ايران آنيتا لباس محلي با روسري پوشيده بود تا پرده رفت كنار باز از بالاي سن داد زد پس بابام كو؟! كجا رفت! گفتم الان همه با خودشون ميگن اين بچه چقدر با بابش مشكل داره!
از شانس بچه ام وقتي حجابش رو رعايت كرد باباش نبود!
آنيتا و مربي مهربونش الهه جون
( در ضمن لباس و هدبند آنتيا كار خودمه!! شب قبلش براش دوختم)
پ.ن دوست جونام ديدم خيلي از بابت لباس آنيتا تشويقم كردينگفتم يكي ديگه از كارام رو هم بزارم!
اين عكس مال اسفند ماه عروسي دختر دائيم كه آنيتا جزو flower girl ها بود ( كت و تاج سرش هم از هنر هاي دست مامان عروس (خودم) هست! براي همه flower girl ها درست كرده بودم
اگه بازم تشويقم كنيد ، عكس ميزارم!
پ.ن آزاده جان عكس سرويس خواب آنيتا رو خواسته بودي در اسرع وقت ميزارم!