دختر همه چیز تمام مامان اگر بدونی چقدر عاشقتم و می پرستمت چون تو بزرگترین نشانه خدایی برای من!
برای ثانیه ثانیه این 1095 روز خداوند مهربانم رو با هر دم و بازدم شاکرم!!
پنج شنبه تولدش رو گرفتیم ولی امروز که روز تولدش می خوام براش تو کلاس زبانش تولد بگیرم.
دختر مامان حسابی کیف کرد از تولد اما از اول تولد می گفت مامان می تونم کادوهامو باز کنم و موقع باز کردن کادو ها هم هر بچه ای دست میزد به کادوها چنان الم شنگه ای راه می نداخت که بیا و ببین!
شب ساعت 2 از خستگی روی تخت خوابیده بود بهش گفتم مامان بهت خوش گذشت نای حرف زدن نداشت فقط سرش رو تکون داد و چشماشو بست! گفتم دوست داری برات بازم تولد بگیرم؟ یکدفعه چشماشو باز کزد و نیششش تا بنا گوش باز شد!
خیلی ها با من دعوا کردن که چرا برای یک تولد این قدر خودت را به زحمت انداختی ولی نمی دونم چرا درک نمی کنن که من دونه دونه این چیزها را با عشق و با تمام وجودم درست کردم و واقعاً لذت بردم حتی از بیدار خوابی های این مدت ولی با این حرف ها خستیگی تو تنم موند!!! امیدوارم دخترم وقتی بزرگ شد از دیدین عکس های تولدش لذت ببر و بدونه که من عاشقانه این رو برای تولدش درست کردم!
کارت دعوت
خوشمزه ترین توت فرنگی دنیا
کیت کت
مربا توت فرنگی که به عنوان تشکر به مهمون ها دادیم
وسایل پذیرایی چای و نوشیدنی گرم
توی توت فرنگی ها فال حافظ با شکلات بود
در حال بریدن کیک
بعد از اینکه کیک رو برید یکدفعه رفت وسط شروع کرد با چاقو رقصیدن اونم چه رقصی مونده بودم این رقص با چاقو رو از کجا یاد گرفته چون از توی این 2 سال اخیر یک بار فقط عروسی رفته اونم پارسال!
کیک تولد