Quantcast
Channel: من و آز و لوبیا
Viewing all 53 articles
Browse latest View live

Our Anita`s minnie mouse 4th birthday party

$
0
0

تولد چهار سالگي عشق مامان با تم ميني موس

امسال آنيتا مامان كلي در امر تزئينات كمك مامانش بود و از 2 ماه قبل توي دفترش ليست مهموناش رو نوشته كه البته همهآببودن!!! يعني همه رو فقط الف و ب نوشته بود ! و هر چند وقت يك بار يك سري رو خط ميزد و باز اضافه مي كرد! و هر ورز هم از من مي پرسيد مامان من 3 سال 11 ماه و چند روزم شده ؟! تا اينكه بلاخره روز تولدش رسيد و دختر مامان 4 ساله شده كه يگ جشن توي مهد كودك براش گرفتم بعد از جشن مهد كه اصلاً راضي اش نكرد همچنان نتظر جشن توي خونه بود!!!

دوستاي گلم چند تا  عكس از تولد ميني موس ،ميني آنيتا را گذاشتم نمي دونم چرا امسال اصلاً نتونستم عكس بگيرم!! يك مهموني داشتيم كه خودش و بچه اش تمام مدت روي اعصابم بود توري كه هنوز هم وقتي يادم مياد دياوانه ميشم! اين چند تا رو هم بقيه گرفتن!  چند تا عكس ديگه از كارت دعوت و چيزهاي ديگه  مانده كه اگه وقت شد بعداً ميزارم

آب نبات ميني موسي كه براي هر كدوم از بچه ها با عكس خودش بود! عكس پشت آبنبات رو بعداً ميزارم

تل ميني و ميكي موسي كه تقريباً براي همه مهمونها كوچيك و بزرگ درست كردم! جعبه هاي پشتش هم براي  گيفت مهمونها درست كردم  كه توش عكس هر كس رو براش مگنت كرده بودم با پازل و جا سوييچي ميني موس و ميكي موس

ميز پذيرايي نوشيدني سرد و گرم البته وقتي عكس گرفتم كه ديگه ناقص شده بود!

ميز شام ( كتلت با سيب زميني- سالاد ماكاروني- پيراشكي مرغ- فلافل- حليم بادمجان- ظرف سبزجات خام با سس مخصوص)

كيك ميني كه اصلاً با اون چيزي كه گفته بودم درست كنه زمين تا آسمون تفاوت داشت!!


بعد از اينكه تولد تمام شد موقع خواب آنيتا ميگه مامان عجب تولدي بود!!! مرسي كه برام تولد گرفتي !من بزرگ بشم برات 4 تا تولد مي گيرم!!! ولي چقدر دور تولدم! چند روز ديگه باز تولدمه؟!!!!

يك تل ميني داشت كه توش چراغ داشت و چشمك مي زد به من گفته بود كه چراغ ها رو خاموش كن كه من بايم باهاش برقصم منم يادم رفت فرداي تولد يادش اومده بود كه تل رو نزده! ناراحت به من مي گه مامان تلم رو كه نزدم!!! برام يك تولد ميني ديگه باز بگير كه با تلم برقصم!


جشن پايان سال تحصيلي 91-92

$
0
0

سلام دوستهاي مهربونم

اين عكس ها مربوط به جشن پايان سال آنيتا است كه من و خاله محبوب عزيز(خاله همسري)  و بابا وحيد  شركت كرده بوديم! جاي مامان جوني ها و بابايي هم خيلي خالي بود همه بچه ها مامان بزرگ و بابا بزرگ هاشون آمده بودن! البته خاله محبوب عزيز  زحمت كشيده بود به نيابت از همه  آمده بودن.

اگه يك چيزي بگم بهم نمي خندين؟! از شب قبل اونقدر استرس داشتم!! كه براي جشن عروسي خودم اين قدر استرس نداشتم! و در حين جشن هم از اونجاييكه من عضو خانواده اشكانيانم اشكام جاري بود!



دخترم در حال خوندن سرود پرچم


دخترمامان نقش مامان موش موشي داشت توي اين عكس كه دست اش رو زده به كمرش داره موش موشي رو تهديد مي كنه كه :جايي نري كه گم بشي... ميوفتي تو چنگ پيشي... ميگرتت... مي برتت... يواشكي مي خوره ات... اگه ميري... آسته برو آسته بيا... كه گربه گول نزنه... نگيره پنگول نزنه

!!

از اونجايكه بابا وحيد خيلي غيرتي تشريف دارن و نمي زارن حتي آنيتا لاك بزنه وحتي ازلوازم آرايشي اسباب بازي استفاده كنه از شانس دختركم وقتي سرود ملي و پرچم رو خوند باباش نبود براي نمايش رسيد تا پرده رفت كنار و آنيتا باباش رو ديد از بالاي نه ناراحت داد زد بابا اينا برام رژ زدن!!! !*:( sad*^#(^ it wasn't me  بابا وحيد علامت داد كه اشكال نداره!!! باز دوباره گفت اينا منوآرايشم هم كردن!! !

مامان و بابا موش موشي


نمايش كه تموم شد بابا وحيد چون كار داشت و دم در منتظرش بودن رفت. براي خوندن سرود محلي ايران آنيتا لباس محلي با روسري پوشيده بود تا پرده رفت كنار باز از بالاي سن داد زد پس بابام كو؟! كجا رفت! گفتم الان همه با خودشون ميگن اين بچه چقدر با بابش مشكل داره!

از شانس بچه ام وقتي حجابش رو رعايت كرد باباش نبود!


آنيتا و مربي مهربونش الهه جون

( در ضمن لباس و هدبند آنتيا كار خودمه!! شب قبلش براش دوختم)

 
 پ.ن دوست جونام ديدم خيلي از بابت لباس آنيتا تشويقم كردين
*;;) batting eyelashesگفتم يكي ديگه از كارام رو هم بزارم!
اين عكس مال اسفند ماه عروسي دختر دائيم كه آنيتا جزو flower girl ها بود ( كت و تاج سرش هم از هنر هاي دست مامان عروس (خودم) هست! براي همه flower girl  ها درست كرده بودم

اگه بازم تشويقم كنيد ، عكس ميزارم!*:D big grin

پ.ن آزاده جان عكس سرويس خواب آنيتا رو خواسته بودي در اسرع وقت ميزارم!


Article 4

$
0
0

 آزاده جان شرمنده كه بد قولي كردم لنز دوربينم مشكل پيدا كرده يعني دوربين افتاده تو جوي آب! ولي در اسرع وقت برات عكس مي زارم! اما چون گفتي مشهد هستي گفتم بهت بگم من سرويس آنيتا رو از توكا خريدم .خ ملك آباد كنار مبل دانشور- از جلوش اگه رد شدي گذاشته توي فروشگاهش! سرويس يك دست سفيد ه ولي پرده هاي كمدش تور صورتي هست!

33 سالگي!

$
0
0
هميشه از مدت ها قبل بي صبرانه منتظر روز تولدم بودم ولي الان چند سال ديگه اين حس رو ندارم مخصوصاً از وقتي كه وارد دهه 30 شدم!!!

من امروز با يك احساس متفاوت وارد 33 سالگي شدم !


رادين عزيزمهمزاد دوست داشتني ام تولد 3 سالگي ات مبارك

مونا نازنينمدوست خوبم چهار سال مادري گواري وجود نازنينت!


دختر مامان مي گه مامان چون تولدت من براي تو كادو مي خرم تو هم براي من كادو بخر!!! هر چند كه روزي نيست ما براي خانوم كادو نخريم!

من ديروز مجدداً زن عمو شدم اما اين بار زن عمو يك پسر تپل و مپل 10 پوندي !!! دوست داشتني به اسم اوژن (Ojan)!


اندر احوالات تولد ما

$
0
0

 تمام ديروز بعد از ظهر را به گوش دادن در مورد كيكي كه دختري مي خواد براي تولدم بگيره گذروندم و لذت بردم!

آنيتا: مامان من مي خوام براي تولدت يك كيك باربي مثل كيك كيانا ( يكي از بچه هاي مهدشون) بگيرم كه دامنش چين چيني باشه و طبق طبق!!! يك طبقش dark pink باشه يك طبقه اش light pink وسط اش هم pink بالاي لباسش و آستين هاش هم light white و dark white باشه!

من: مامان light whiteو   كه dark white كه نداريم!!!!! white فقط white!!!

آنيتا:خب... من مي گردم اگه پيدا شد مي خرم برات!!!


چند دقيقه بعد....


آنيتا: مامان دوست داري موهاش چه رنگي باشه؟

من: موهاي چي مامان؟!

آنيتا: خوب كيك باربي ات ديگه!!!!!!


چند دقيقه بعد...


آنيتا: مامان براي تولدت فرهان و پارسا رو دعوت نكن چون به كيك باربي دست مي زنن دامنش خراب ميشه! يادت كيك هلو كيتي من و فرهان دست زد خراب كرد؟!!


دارم شام درست مي كنم....

آنيتا: مامان داري براي مهموني تولدت غذا درست مي كني

من: مامان من مهموني تولد ندارم!

آنيتا: مامان تو رو جون خدابراي خودت مهموني تولد بگير!!!


دارم دوش مي گيرم، آنيتا هي ميزنه به در ميگه

آنيتا: ?may I come in

من: چيه مامان ؟ چي كار داري

آنيتا: مامان ببين اين پيشي رو دست داري براي كادو تولدت بهت بدم يا اين خرسي رو؟!!


الان تمام آينه ميز آرايش و در يخچال مملو از انواع و اقسام نقاشي هاي آنيتا است كه با مداد رنگي، آب رنگ، پاستل و خودكار كشيده براي تولدم!!!!






چل چله زبون

$
0
0
هواسش نيست داره با قيچي ناخنش ملحفه را قيچي مي كنه!!! من يك دفعه از راه مي رسم بلند مي گم : نكننننن!!!! چي كار داري مي كني؟؟؟!!! قهر مي كنه ميره پيش باباش!

صداش مياد كه با بغض داره به باباش ميگه:

- مگه من غريبه ام كه مامان خانوم مثل غريبه ها با من رفتار مي كنه؟! تقصير من بيچاره است كه براي روز مادر براش لاك خريدم!!!اصلاً تقصير منه كه براش تولد گرفتم!!!!


جريان خريد لاك براي روز مادر از اين قرار است كه من و آنيتا رفته بوديم دبنهامز براي مامانم كادو روز مادر بخريم، آنيتا هم اصرار پشت اصرار كه مامان تو رو جون خدا يك چيزي انتخاب كن من برات كادو روز مادر بخرم! الهي بگردمش كلي آفر هم بهم ميداد!!! ببين اين چقدر قشنگه... اينم خيلي خوش رنگ ها.... بيا برات ساعت بخرم.... مامان كيفش خيلي شيكه.... قيمت ها اونقدر نجومي بود و از اونجاييكه من بيچاره بايد پول كادو روز مادر  رو در اين صورت خودم ميدادم و واقعاً هم چيزي لازم نداشتم گداييم شد چيزي بر دارم براي خودم!چند بار گفتم دخترم من چيزي لازم ندارم دستت درد نكنه تو خودت براي من بهترين كادويي! ولي آنيتا جان ول كن نبود جوري التماس مي كرد كه دلم داشت مي رفت!!! گفتم مامان برو به سليقه خودت برام يك لاك بخر! ( ديدم باز لاك از همه به صرفه تره!) رفت يك لاك برداشت كه الحق هم خيلي خوش رنگ بود و كارتم رو هم بهش دادم گفتم تو برو توي صف تا حساب كني و خودم هم كنار وايستادم و ديدم با چه ژستي رفت جلو و كارت رو داد!!! اومديم تو ماشين بوسش كردم گفتم مرسي مامان جون كه برام لاك خريدي من خيلي لاك لازم داشتم. ميگه: شيطون تو كه گفتي هيچي لازم نداري!!! البتهاونشبلاك رو بهم نداد.  برد مهد با مربي اش كادو كرد و با يك كاردستي و يك نقاشي كه خودش رو كشيده بود كه داره بهم كادو مي ده و روش هم مربي اش نوشته بود "مامان جونم روزت مبارك! خيلي دوست دارم! تازه برات لاك هم خريدم"!!!!!! شايان ذكر است از اون روز من ديگه نمي تونم از هيچ لاك ديگه اي استفاده كنم!!! چون سريع به خاون بر مي خوره كه مگه لاكي رو كه من گرفتم دوست نداري!


Sportavaran

$
0
0

اين سايت مربوط به بيزنس برادرم كه جديد داره راه اندازي مي كنه!!

شما مي تونيند محصولات ورزشي اصل را از اين سايت ارزون تر از فروشگاه ها خريداري كنيد!!! اجناس خريداري شده از خارج از ايران براي تان ارسال خواهد شد!

http://sportavaran.ir

Article 0

$
0
0
برادر كوچكتر اومده پيشمون. آنيتا خيلي با اين دائي اش رو در بايستي داره و خيلي خجالت مي كشه الا نمي دونم دليلش چيه شايد چون خيلي نمي بينتش! البته كلاً آنيتا از پسر هاي اين سني خجالت مي كشه!

ديروز يك كاري كرد كه مادر تنارديه ( خودم رو مي گم) دعواش كرد! برگشت ديد دائيش نشسته و داره نگاه مي كنه! يك ژستي گرفت و روش برگردون از من رو به دائيش با يك لبخند و حالت خواستي گفت: "دعوا نمي كنه!!! داره با من شوخي مي كنه!!!!" 


خيلي سعي مي كنم كه با بزرگتر درست صحبت كنه ولي نمي دونم همش در حال تذكر دادن به بزرگتراش!

به بابام ميگه: بابايي چرا كفشاتو تو جا كفشي نزاشتي ببين جلوي در خونه مثل مسجد شد!

دائيم بشقاب پسرش رو برداشت توش چيزي بخوره مي گه: كسي تو بشقاب آلوده چيزي مي خوره!

مامانم بهش مي گه آنيتا ميشه لطفاً رژم رو كه افتاده زمين بدي؟ ميگه: مگه ماماني خودت كمر نداري كه خم بشي!!

و جالب اينجاست كه من اصلاً از الفاظ استفاده نمي كنم !


اتاق خواب آنيتا

$
0
0
آزاده جون و سولماز عزيزم اينم عكس اتاق خواب آنيتا يا به قول خودش اتاق pink!

اميدوارم كه عكس ها به دردتون بخوره!

تقريباً همش كار خودم غير از وسايل چوبي!

لوستر رو خودم درست كردم


رو بالشتي رو هم خودم روش  نقاشي كردم با رنگ پارچه


كاور صندلي ها رو هم كار خودمه به علاوه جاي مداد رنگي ها كه با قوطي سرلاك درست كردم!


اينم براي گل سر و تل هاي آنيتا خانوم درست كردم كه جمع آوريشون معضلي بود و اينكه وقتي يكيشون رو مي خواستم بايد كل جعبه گل سر ها رو خالي مي كردم! ديگه اينجوري انتخاب راحته!


چراغ خوابش رو هم خودم درست كردم- يك چراغ خواب طلقي خيلي ارزون 10 تومن گرفتم كه فقط از پايه فلزيش استفاده كنم


كمد


كليد هاي اتاق


در كمد ديواري


سطل آشغال


اين جعبه ها رو هم با جعبه كاغذ آچار براي توي كمدش درست كردم و توي جعبه ها رو هم پارچه كشيدم كه يك سري از وسايلش رو كه كتر استفاده ميشه توش گذاشتم


ديوار كوب

Article 0

$
0
0
دوستاي گلم در جواب كامنت ها از همه شما دوستاي هنرمندم ممنونم! شما شكسته نفسي مي فرماييد ما پيش شما هنرمندان شاگرديم!

براي جاي گل سر هاش بدنه اش از مقواي ماكت سازي و بعد روش رو چسب دكوراسيون كشيدم كه طرح هاي خيلي متونعي داره! بعد از تور دامن دوختم به ارتفاع دامن 2 طرف روبان پهن از كمر دامن وصل كردم و سطش براي تل هر  سانت رو روي هم گذاشتم و چرخ كردم كه حالت حلقه بشه! اگه متوجه نشدين عكسش رو از نزديك بزارم توجه خواهيد شد! بعد با چسب حرارتي به بدنه وصل كردم و دور كمر رو با خز صورتي پوشاندم كه تميز تر بشه كار! بقيه چيز ها سليقه اي مثلاً من دو گردن بدنه رو تور چين دادم و چسبوند و روش يك رشته مرواريد زدم! پايين دامن رو تور دوختم. بازم اگه متوجه نشدين بگين لطفاً.

بالشت هم روش اول با مداد، طرحي تاج را كشيدم بعد اطراف طرح رو با رنگ غلظ تر كشيدم چون اگه  خيلي رقيق باشه پخش ميشه ! بعد توش رو با رنگ رقيق تر رنگ كردم! چون باز اگه غليظ باشه پارچه بعد كه خشك شد مثل مقوا سفت مي شه .قلب هاي نقره اي هم رنگ پارچه است. نوشته هم وقتي كامل تاج خشك شد اول با مداد اسم آنيتا رو نوشتم بعد با ماژيك بنفش پارچه روش رو نوشتم و بعد روي نوشته رو با همون رنگ اكريلي نقره اي پر كردم! بايد بگم كه رنگش كاملاً ثابت من شايد تا حالا 20-30 بار انداختم تو ماشين!

جنس كاغذي رو هم كه روي سطل و جعبه آچار كشيدم همون جنس بدنه جا گل سر هاست چسب دكوراسيون هست و جنس پلاستيكي قابل شستشو! كف كمد لباسش و كشو هاش هم چسبوندم هم قشنگ است و هم راحت با يك ابر خيس و كمي مايع ظرف شويي ميشه تميز كرد!


تاج هاي بالاي كليد هاي برق و در كمد برچسب نيست! طلق نقره پشت برچسب دارد هست با قطر 2 ميليمتر .كه طرحش رو توي كامپيوتر طراحي كردم بردم پانتوگرافي با ليزر بريدن! و Anita توش هم با ليزر نوشته شده!

چراغ خواب هم توي بازار از اين چراغ خواب هاي تلقي كه روش عكس شخصيت هاي كارتوني هست كه اون موقع من 10 تومن گرفتم ولي الان فكر كنم 17-18 باشه! گرفتم! اول برچسب هاي عروسكيشو كندم چون هر چقدر هم كه باز روش پارچه كلفت بكشي وقتي روشن كنين ديده مي شدن! البته اگه بتوني طلق ساده اش رو پيدا كنيد بهتره. بعد روش رو ساتن سفيد كشيدم و لبه هاش رو 3 سانت داخل آباژور چسبوندم ( اگه متوجه نشدين بگين عكس رو مي زارم از نزديك بزارم كه متوجه بشين) بعد به خاطر اينكه كار تميز باشه لباهاي داخل رو تور دانتل چسبوندم و بيرون آباژور كه لبه هاي سانت به هم ميرسه رو روش تور دانتل چسبوندم براي تميز شدن كار! بعد لبه هاي آباژور رو پر زدم! همين كار رو هم براي لوستر كردم با اين تفاوت كه لوستر تلقي ساده توي بازار زياد و قيمتش هم حدود 20 تا 30 تومان هست!

كاور صندلي هم الگو خاصي نداره! 2 تا مستطيل بايد در بيارين. مستطيل شماره 1 ( طول= دو برابر ارتفاع پشت صندلي + طول كفي صندلي و عرض= عرض صندلي)يك مستطيل شماره 2  ( طول= دور تا رو كف و پشت صندلي+ 40 سانت و عرض= ارتفاع صندلي) بعد مستطيل شماره 1 رو به اندازه ارتفاع پشت صندلي روي هم گذاشته و 2 طرف را چرخ مي كنيد در نتيجه قسمت كف صندلي آزاد مي مونه . مستطيل شماره 2 رو دور تا دور قسمت ْزاد مونده مستطيل شماره 1 مي دوزيد و چهار گوش اش رو پيله مي ديد! دوستاي گلم به خدا شرمنده كه من اصلاً بلد نيستم آموزش بدم قدرت انتقالم صفره!!!!

در مورد تور بالاي تخت من از فروشگاه IKEA خريرم دور تا دورش رو تور دانتل دوختم و براي اينكه بلندتر بشه با يك رشته مرواريد از سقف آويزون كردم و دور تا دور حلقه رو هم مرواريد دوختم .ولي خودتون هم مي تتونيد با كارگاه گل دوزي درست كنيد مثل عكس زير فقط توصيه مي كنم كارگاه رو با يك اسپره رنگ سفيد كنيد و مي تونيد به جاي روبان از مرواريد استفاده كنيد.

بازم شرمنده بابت اينكه خوب نتونستم توضيح بدهم اگه سئوالي بود در خدمتم!

Article 0

$
0
0
دوستاي گلم زدم تو كار سفره عقد! كلاً از كارهاي جشن و عروسي خيلي لذت ميبرم! البته فعلاً كه به عنوان بيزينس نبوده تازه يك چيزي هم از جيب گذاشتم! ولي واقعاً قصد دارم بزنم تو اين بيزنس چون با روحياتم سازگاره! البته اين عكس ها رو وقتي گرفتم كه ديگه ميز نامزدي بيچاره آش و لاش شده بود!‌چون وقتي چيدم دوربين نبرده بودم گفتم شب كه ميرم عكس مي گيرم ديگه تا من رسيدم چيزي نمونده بود مهموني تموم بشه. اينم بگم كه با حداقل امكانات و ظرف 5 روز كار رو انجام دادم!


اون ظرف گل پارچه اي سمت چپ گل هايي بود كه درست كرده بودم و از هر شاخه يك قلب شكلات و يك كارت تشكر  آويزون بود و آخر شب عروس به مهموناش داد.



اينم يك ظرف نبات كه قبلا درست كردم چون مثل اينكه توي مشهد رسم روز بله برون فكر كنم يا نامزدي خانواده عروس به خانواده داماد ميده





















































يلدا مبارك

$
0
0
پ.ن نيلوفر جان نمي دونم كجا نوشتم كاغذ آچار ولي منظورم كاغذ با سايز A4 بود يعني 20*30!

پ.ن ثنا جان براي دامن توت فرنگي پرسيده بودي ايميلت رو بزار برام توضيحاتش كمي طولاني است!



دوستاي گلم سلام مي خواستم بعد از كلي تاخير اين پست رو براي شب يلدا بزارم  كه بلاگفا اصلاً باز نمي شد پس در نتيجه امروز با تاخير يلدا گذشتتون مبارك

اينم هندونه قرمز، شيرين و آبدار مامان و بابا ( لباس و گل سرش رو خودم درست كردم)

و البته لاك ناخن هاش

اين عكس هم مال شب قبل از يلداست.


غرق آرامشم

$
0
0

سلام دوتاي گلم مدتها بود كه اينجا  ننوشته بودم!!! دلم براي اينجا خيلي تنگ شده!!!

تو اين مدت بهترين اتفاقي كه افتاده آمدن مامانم اينا به مشهد اونم كجا؟ دقيقا رو بروي خونه ما خونه خريدن طوريكه من از پنجره اتاق خوابم مي تونم ببينمشون و چكشون كنم !!!!!!! و ديگه آنيتا خانوم رسما دختر ماماني اش شده! و بايد دعوتش كنيم تا بياد خونه! شب اول كه وسايلش رو جمع كرد كه بره اونجا بخوابه به مامانم گفتم اين تا حالا جايي نخوابيده شب بهانه ميگيره! مامانم گفت كليدتون رو مي برم اگه شب بلند شد بهانه گرفت ميارش! وقت خداحافظي به من ميگه مامان اگه دلت برام تنگ شد زنگ بزن بيام!!! منم تمام شب تا صبح با كوچكترين صدايي بيدار ميشدم كه الان مياد ولي نه تنها اون شب نيومد بلكه ديگه رسما شب ها اونجا مي خوابه! البته خوب اونقدر نزديكه كه من فكر مي كنم تو اتاق خودش خوابه! منم ديگه از اين به بعد مي تونم براي بعد از ظهر هام با خيال راحت برنامه ريزي كنم!! و اينكه نمي دونين چه حس خوبيه وقتي از سر كار خسته و گرسنه بري خونه همه چي آماده و سفره چيده !! و از همه مهمتر بچه ات كه مجبور بود تا 2 تو مهد بمونه و بياد محل كارت از اونجا با هم بريم خونه ساعت 12 رفته خونه،  نهار خورده و خوابيده!! البته اينم بگم من 11 سال تنهايي كشيدم و عملا 4 سال تنهاي تنها بودم و  آقاي همسر هم فقط آخر هفته ها ميومد! حتي دوران بارداريم ديگه ماه هاي آخر شب برام پرستار گرفته بودن كه شب تنها نباشم و يك هفته بعد از زايمان كه هنوز بخيه هامو نكشيده بودن با  يك نوزاد و بدن تجربه تنها شدم! حتي روزي كه مي خواستم بخيه هامو بكشن مونده بودم آينتا رو كجا بزرام برم! خيلي خونسرد گذاشتمش توي صندلي ماشينش و خودم پشت ماشين نشستم با هم رفتيم مطب دكتر بخيه هامو كشيدم و سر راه هم خريد كردم اومدم خونه! البته بگم شب از تنهايي و بي كسي خودم گريه كردم! در نتيجه الان حضور مامان و بابام كه هميشه برام رويا بود خيلي برام آرام بخش و شيرين است!

از آنيتا خانوم بگم كه ديگه خانوم شده! كلي حرفهاي قلمبه و سلمبه ميزنه و يك جورايي هوو من شده!

يك روز آمده به من ميگه مامان ميشه بهم يك لاك pink بدي؟ گفتم بروه خودت هر كدومشص رو مي خواي بردار! اين داستان ادامه داشت تا شب كه كل جعبه لاك ها منتقل شد به اتاقش! آخر شب اومده من بوسيده ميگه مامان جون خيلي خوب شد دست از خساست برداشتي!!!! بهش مي گم من خسيس بودم؟!!!!! ميگه نه الان ديگه نيستي ولي قبلا يكم خسيس بودي!!!!!

تازه گي ها به اين باور رسيدم كه آنيتا لوزه سوم داره! شب ها تو خواب خيلي بد نفس مي كشه و كلاً تمام علائم رو داره تو اين هفته مي برمش دكتر!

يك سوال

$
0
0
دوستاي گلم سلام

يك سوال ؟! مي خواستم بدونم كسي توي ايام عيد تركيه ( آلانيا) سفر كرده؟! هوا چجوري؟! يعني چجور لباسي بايد برد! گرم؟! چون اوايل شهريور هم شب هاش سرد بود! حالا واقعاً موندم كه هوا الان چي جوريه؟ نياز به بردن 2 جور لباسه؟! سرد و گرم؟! توي نت هم سرچ كردم چيزي دستگيرم نشد! چون براي اروپايي ها هواي 10 درجه هواي معتدل ولي براي ما ايراني ها يكم سرده! مخصوصاً با بچه!

ممنون مي شم اگه تجربه اي در اين خصوص دراين كمكم كنيد!

33 سالگي!

$
0
0
هميشه از مدت ها قبل بي صبرانه منتظر روز تولدم بودم ولي الان چند سال ديگه اين حس رو ندارم مخصوصاً از وقتي كه وارد دهه 30 شدم!!!

من امروز با يك احساس متفاوت وارد 33 سالگي شدم !


رادين عزيزمهمزاد دوست داشتني ام تولد 3 سالگي ات مبارك

مونا نازنينمدوست خوبم چهار سال مادري گواري وجود نازنينت!


دختر مامان مي گه مامان چون تولدت من براي تو كادو مي خرم تو هم براي من كادو بخر!!! هر چند كه روزي نيست ما براي خانوم كادو نخريم!

من ديروز مجدداً زن عمو شدم اما اين بار زن عمو يك پسر تپل و مپل 10 پوندي !!! دوست داشتني به اسم اوژن (Ojan)!



تولد 5 سالگي و آبله مرغان

$
0
0

امروز 9 ارديبهشت 1393 دختر كوچولو مامان 5 ساله شد!!!!!!!!!!!!!!!!!

و 8 ارديبهشت 1393 ساعت 6 بعد از ظهر وقتي همه كارام رو براي تولد فردا كرده بودم و حتي غذا ها رو هم تقريبا آماده كردم و بادكنك ها رو باد كرده بودم فهميدم كه دختر مامان آبله مرغان گرفته!!!!

در نتيجه تولد امروز كنسل شد!!!!

هر چند كه خيلي ناراحتم ولي امروز بهتتتتتتتتتتتتتتتتترين بهترين روز زندگيم هست! روزي كه خدا يك فرشته كوچولو سالم بهم داد!

خددددددددددددددداي مهربونم ممنون بابت بهترين هديه اي كه بهم دادي!

دختر مامان، عزيزترينم، زندگيم با بودنت بوي بهشت مي دهد!!! تو بزرگترين آيه پروردگاري براي من!!

 تولدت مبارك!


پ.ن:عاطي عزيزم پرسيده بودي از كجا فهميدم آبله مرغان !!

شب قبلش سرش خيلي داغ بود ولي دست وپاهاش سرد ولي درجه مي گذاشتم تب نداشت! خيلي بي حال بود! دور چشماش يك حلقه قرمز افتاده بود! فردا عصر كه بردمش حمام ديدم روي شكمش يك جوش قرمز! اومديم بيرون داشتم لباس تنش مي كردم ديدم يكي هم پهلوش زده! اينجا بود كه فهميدم به احتمال قوي آبله مرغان هست! ساعت 7 بردمش دكتر ، دكتر گفت با اين 2 تا دونه نميشه گفت آبله مرغان چون دونه هاي ابله اولش مثل نيش حشرات شايد چيزي گزيده جاي ديگه اش هم هست پشتش رو نگاه كرد ديد يكي هم پشتش زده. گفت اگه ابله باشه تا شب زياد ميشه در فاصله 30 دقيقه اي مطب دكتر تا خونه اين دونه هاي به 10 تا رسيد! و تا شب تمام بدنش رو گرفت ولي الان كه 2 روز مي گذره تب نكرده و ديگه سرش ه داغ نيست!

زنگ زدم به مامان هاي دوستاي مهدش كه بگم تولد كنسل يكي شون گفت دختر منم 2 هفته پيش گرفته! و تمام مهد اين مدت گرفتن!

عزيزم ما مشهد زندگي مي كنيم، آنيتا مهد رسالت 2 ميره توي گلريز سجاد، الان 2 سال اونجا ميره خيلي راضي هستم من خيلي مهد هاي شهر رو رفتم ديدم تميزي خيلي برام مهم بود وقي ميرفتم بازديد ازشون خواهش مي كردم دستشويي ها و آشپزخانه اشون رو ببينم! معمولا اواخر روز هم مي رفتم كه ببينم در چه وضعيه! اينجا خيلي تميز بود و مديريتشم خيلي خوبه!

Anita`s Ballerina Birthday party

$
0
0

تولد 5 سالگي آنيتا با تم بالرين

 

سلام دوست جوناي گلم

بلاخره بعد از طي كردن آبله مرغان 25 ارديبهشت تولد آنيتا رو گرفتم

هرچند كه همانطور كه تو عكس ها مي بينين بچه ام حسابي لاغر و

ضعيف شده بود البته قبلش هم خيلي تپل نبود!

 

اينم تولد 5 سالگي دختر مامان به روايت تصوير

 

 

اين جا شمعي ها رو هم درست كردم كه به مهمون ها يادگاري بديم

لباسش دو تيكه بود شب دامن روي شو در آورد

خيلي دنبال كفش باله قشنگ گشتم ولي چيزي پيدا نكردم در نتيجه خودم دست بكار شدم يك كفش ساده گرفتم و اين و درست كردم!

پاپ كيك مامان پز


بيسكويت كره اي مامان پز

 

 

اين دامن هاي باله ها مامان الهه دوخته تا آنيتا به دوست هاش كادو بده

 

 

اين پايون ها رو هم دوختم براي پسرها

 

ميز آبميوه ،چاي و مخلفات

 

ميز شام

حليم بادمجان- فلافل- پيراشكي رولتي- سالاد الويه- كيك مرغ- ماكاروني

رينگ هاي دستمال رو هم خودم ساختيدم!

 

 

 

چند تا چيز ديگه هم درست كرده بودم كه باز بعدا اگه شد عكس ميزارم مثل چنگال براي خوردن كيك ! چون ايده جالبي هست براي تولد بچه ها

در جواب يك دوست

$
0
0
سلنا عزيز تنها راه جواب به سوالات گذاشتن اين پست بود

در اول بگم من مشهد زندگي مي كنم

- ظرف آبميوه رو از فروشگاه حامي گرفتم

- كيك هم از قنادي تارت توي بلوار ابوذر احمد آباد گرفته بودم اما فقط يك كيك 2 طبقه ساده ساده بود بقيه تزئيناتش رو خودمون انجام داديم

- طرح پيراهن مردانه رو خودم با فتو شاپ درست كردم و  روي مقوا پرينت گرفتم و روش دكمه چسبوندم 2 طرف يقه اش رو هم يك چاك 2 سانتي دادم تا بتونم بند  پاپيون هايي رو كه دوختم از توش رد كنم! 

بازم اگه سوال ديگه اي داري من در خدمتم

!COMING SOON

درخواست نيرو

$
0
0

دوستاي گل ساكن مشهد اگه فردي رو سراغ دارين كه كارهاي هنري و

دستي تميزي انجام بده و وارد به كارهاي هنري باشه لطفا معرفي كنيد به

صورت نيمه وقت نياز دارم!

Viewing all 53 articles
Browse latest View live