تمام ديروز بعد از ظهر را به گوش دادن در مورد كيكي كه دختري مي خواد براي تولدم بگيره گذروندم و لذت بردم!
آنيتا: مامان من مي خوام براي تولدت يك كيك باربي مثل كيك كيانا ( يكي از بچه هاي مهدشون) بگيرم كه دامنش چين چيني باشه و طبق طبق!!! يك طبقش dark pink باشه يك طبقه اش light pink وسط اش هم pink بالاي لباسش و آستين هاش هم light white و dark white باشه!
من: مامان light whiteو كه dark white كه نداريم!!!!! white فقط white!!!
آنيتا:خب... من مي گردم اگه پيدا شد مي خرم برات!!!
چند دقيقه بعد....
آنيتا: مامان دوست داري موهاش چه رنگي باشه؟
من: موهاي چي مامان؟!
آنيتا: خوب كيك باربي ات ديگه!!!!!!
چند دقيقه بعد...
آنيتا: مامان براي تولدت فرهان و پارسا رو دعوت نكن چون به كيك باربي دست مي زنن دامنش خراب ميشه! يادت كيك هلو كيتي من و فرهان دست زد خراب كرد؟!!
دارم شام درست مي كنم....
آنيتا: مامان داري براي مهموني تولدت غذا درست مي كني
من: مامان من مهموني تولد ندارم!
آنيتا: مامان تو رو جون خدابراي خودت مهموني تولد بگير!!!
دارم دوش مي گيرم، آنيتا هي ميزنه به در ميگه
آنيتا: ?may I come in
من: چيه مامان ؟ چي كار داري
آنيتا: مامان ببين اين پيشي رو دست داري براي كادو تولدت بهت بدم يا اين خرسي رو؟!!
الان تمام آينه ميز آرايش و در يخچال مملو از انواع و اقسام نقاشي هاي آنيتا است كه با مداد رنگي، آب رنگ، پاستل و خودكار كشيده براي تولدم!!!!